کابوس ترم اول!


یهو از دبیرستان وارد دانشگاه می­شی و می­بینی چه جای خوبیه!!! کسی مجبورت نمی­کنه درس بخونی، کار کلاسی مداوم ازت نمی­خوان، حتی بعضی استادها روی حضور و غیاب حساس نیستن و کلاس هم نری اتفاقی نمیفته و در نتیجه، از این آزادی به دست اومده ممکنه نهایت سو استفاده! رو ببری ... با بر و بچ دور حوض دانشکده میشینی ... با هم می­رید بیرون ... شب‌ها تا دیروقت بیدار می­مونی. دیگه از روزهای سخت درس خوندن دبیرستان خبری نیست! باورت نمیشه. روزها پشت سر هم به خوشی می­گذره و یه روز صبح ساعت 8، با چشمای خواب‌آلوده برگه امتحان آخر ترم رو می‌بینی و میگی هعیییی!!! اینا از کجا اومدن؟! چرا آخه؟! اصلاً باورت نمی­شه. هیچ کدوم از سوالا برات آشنا نیست چه برسه جواب هاش رو بدونی! ... یه نگاهی به این طرف میندازی ... یه نگاهی به اون طرف میندازی ... ولی تو عقاب نیستی و چشمت اونقدر دور رو نمی­بینه که بتونی از روی برگه بغل‌دستی چیزی بنویسی. مراقب میاد بالاسرت و می پرسه چی کار داری می‌کنی؟! عرق سردی رو پیشونیت می­شینه ... ضربان قلبت می ره بالا ... میگی من؟ ...من؟ من نبودم! می پرسه ازت کجا نبودی؟! میگی من سر کلاس نبودم! چیزی نمی­تونم بنویسم! ... می گه این داستانا رو واسه ما تعریف نکن! از سر جلسه امتحان بلندت می کنن ... همه همکلاسی‌ها و حتی دانشجوهای کلاس‌های دیگه که سر جلسه امتحان نشستن، با چشم‌های گرد شده به تو نگاه می­کنن که با خفت دارن می برنت ... دوست داری همونجا ناپدید بشی ولی نمی­شه، چون هنوز علم اینقدر پیشرفت نکرده! همراه مراقب از جلسه بیرون می­ری.

یکی دو هفته بعد، بعد از امتحانات ترم که کارنامه‌ات میاد، می‌بینی بهت صفر ندادن ... ولی نباید خوشحال بشی. چون بهت 0.25 دادن و هرکسی این نمره رو ببینه، می­فهمه اون امتحان رو تقلب کردی! این نمره همیشه تو کارنامه‌ات می­مونه. حتی بعداً اگه بخوای بری ارشد و دکتری، ریزنمراتت رو می­گیرن و این رو می­بینن و به تو مثل یک مجرم حرفه‌ای نگاه می­کنن ... به خاطر نمره 0.25، ترم رو مشروط می­شی. یه نامه برای خونواده ات می­فرستن و میگن دسته گلتون درس نخونده و مشروط شده و ما به شرط اینکه دیگه تکرار نکنه، حاضریم اخراجش نکنیم! دیگه روت نمی­شه چشم تو چشم خونواده­ات بشی ... ضربان قلبت می­ره بالا ... بدنت عرق می­کنه ... نفست بالا نمیاد ...

خوب بسه دیگه! بیدار شو! همش یه کابوس بود! ترم اول تازه شروع شده!!! فقط یه زحمتی بکش از اول ترم بشین سر کلاس و یه چند کلمه درس بخون به این وضعیت نیفتی. باور کن سختی سر کلاس نشستن از سختی سر کلاس ننشستن و مصیبت هاش، خیلی خیلی خیلی کمتره!!!